دوسه ماه پیش چند تا ازهمکارا رفته بودند به یه منطقهای توی یه روستا ازتوابع استان لرستان. تعریف میکردن:" داشتیم با سرووضع خاکی وکفش ولباس کروکثیف و نامرتب از فیلد برمیگشتیم. مردم روستا دیگه بهخاطررفت وآمدمون توی چند روز اخیر ما رومیشناختن. یه آقایی با خانومش داشتن سوار بر الاغ میرفتن. آقاهه ماروکه دید به خانومش گفت اینا دیگه کین؟ خانومه گفت اینا مهندسان دیگه. چندروزه دارن اینجا کارمیکنن. آقاهه گفت: اینامهندسن؟! اینا گی خوردن که مهندسن! من خودم تو شهر مهندسا رو دیدم کت شلوار میپوشن!"